جدول جو
جدول جو

معنی ناز و نعم - جستجوی لغت در جدول جو

ناز و نعم
(زُ نِ عَ)
نعمت و مال. فراخی. فراوانی. رخاء. آسایش. رامش. ناز و نعمت:
هستندناصحانت ز ناز و نعم غنی
چونانکه حاسدانت ز بار نقم غمی.
سوزنی.
رجوع به ناز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زُ)
عیش و نوش. خوشگذرانی:
صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(زُ کُ نَ)
نرم و نازک. نازپرورده. حساس. زودرنج. رجوع به نرم و نازک شود:
کاین هوا خشک و این زمین گرم است
وین ملک زاده نازک و نرم است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(وَ نَ عَ)
مرکّب از: لا به معنی نه + نعم به معنی آری، از قبیل تقابل. از اتباع. و هر دو حرف ایجابند ’لا’ برای نفی وانکار به معنی نی و نیست و ’نعم’ برای اثبات و اقراربه معنی آری و بلی. (غیاث)، بحث. جدل:
گشادند بر هم در فتنه باز
به لا و نعم کرده گردن دراز.
سعدی.
- بی لا و نعم، بی گفتگو.
- لا و نعم نگفتن، هیچ نگفتن
لغت نامه دهخدا
عیش و نوش خوشگذرانی: صبا بتهنیت پیر می فروش آمد که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد. (حافظ. 118)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناز و نوز
تصویر ناز و نوز
ادا و اطوار قر و غربیله
فرهنگ لغت هوشیار
نه و آری نه و آری: گشادند بر هم در فتنه باز بلا و نعم کرده گردن دراز. (سعدی. کلیات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناز و نوز
تصویر ناز و نوز
((زُ))
ادا و اطوار، قر و غمیش
فرهنگ فارسی معین